غریـو بی ـهـــوده

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

می گفت.
در خواب ـش.
که بودم دیوِ در آینه.
  • بـی ــتــ. اِل

چسبیده بودند. بهم. از سر.
خنده ی ثبت شده در عکس. می شکست.
مثل شیشه ای در من.

  • بـی ــتــ. اِل
چندی
شب می گذرد
رد پله ها را که بالا میگیری
با کسی حرف می زدی..؟
بهتر گوش کردم
می خندی؟
نه.
نه.
همه ش هق هق بود. سراسر خانه را. دست کشیده بود.
دیدنت انقدر ترسناک نشده بود. پیش از این. که نا گهان..
اوه شت. شت. شت. شت. باز می بی آن د مون. نا غافل. و خالی شدن دل.
دو وات یو وانت می تو دو اند یور ع نیدل این مای آرم.
درین.
درین.
درین.
جریان عادت بیمار گونه ی وخیمِ زیر تلخی پوست تردت.
جریان عادت بیمار گونه ی تیزِ نگاه ـت.
به چشم های من.
کاش راه بهتری می دانستند.
ممنون ـش نمی شوی. هیچوقت.
هیچ نمی دانم.
خالی از خود.
می روم.
ماندم نهایتا.
محدود به دو بعد.
و خواندن یک عذر خواهی.
در گذشته.
بابت حالی که در آن خالی می شوم. با خواندن ـش.
ناراحت نباش. بابت هر اتفاقی که دل ـت را خالی می کند. پیش از این. عذر خواهی کرده. پیش از آن که حتی بداند.
وات اور. وات اور.
عذر خواهی هیچوقت کمکی نکرده.
برگشت زمان. شاید.
گذشت زمان. هیچوقت.
و تنها ماندن یک عذر خواهی.
ماندن این همه عذر خواهی.
بی جواب.
بی برگشت.
نزدیک ـست.
فصل جدید.
بی رغبت.
درد نافذی داشت.
قهقه ی خشکی که از روی عکس می شد شنید.
می خواست من ببینم.
گذاشت که من ببینم.
همینقدر دردناک.

  • بـی ــتــ. اِل