یادم می آورد. و باز تنها. آناتما.
دمادمِ نشستن در زرد تاکسی ها. فلایینگ. به بلندای صدای وینست. فراز همه ی نبودن ها. حجمی تنها از چکه ها. چکه چکه. قایم از آیینه و چشم ها. در آخرین فروغ تاریک نارنجی روز.یادم می آورد. و باز تنها. آناتما.
دمادمِ نشستن در زرد تاکسی ها. فلایینگ. به بلندای صدای وینست. فراز همه ی نبودن ها. حجمی تنها از چکه ها. چکه چکه. قایم از آیینه و چشم ها. در آخرین فروغ تاریک نارنجی روز.