تکرار رجعتی.
بی دریغ.
جانبِ تو. معرضِ درد.
که روی کند. سوی من. وهنِ تیغِ تماشای ـت. بی اندازه. ناسزا.
رخنه کند.
آزرمِ پر غریو انکاری. در خورِ مرگ.
آن دم که زیر لب. خنده می زند.
دندان بر گردن. زخم می زند.
می درد. ناسورِ وخیمِ سیاهِ واماندگی.
بر آرم. دمی بلند. ناله ای.
می شود. نوازشت. به خونِ من رنگ.
لاجرم افتاد عاطل. به جان من مرگ.
چنان که.
دگر نخورد تکانی. ز شوقِ بود.
که تو را از خنده باز نمی دارد.