چه سخته منتظر اون اتفاق بد باشی.
بهش فکر نکن.
مگه میشه؟
فقدانِ بودن در انبوهِ حزنی بی مقدار. محضِ واهمه ای بیدار. در گمان من.
همه سبکسری ـست. این ایام. بی پروا.
سرازیری رطوبت گرمی. قرمز. خوشایندیِ بیزاری. اکراه تهی کردن. سزاوارِ عمقِ نفوذِ مسکن ها.
پرسه ی آوازی. دارم. به سر. سودایی. همرنگِ گریز.
جریانِ جوهری هم مرزِ فریب.
نابسوده ناگهانی در خاموشیِ اغواگری دلکش.
کم می سازد. ناپیداییِ تام را.