غریـو بی ـهـــوده

در فاصله ی میان دو مرگ
من
کنار خیسیِ غمناک تو
در سرم می کوبد
دنگ می شوم
بیمـناک از تلخیِ نقشِ از هم ریخته ی عذارت
مانده ای..
از ناکیِ انزوای مسریِ من
خوردت می کند
می روی. فرو. در خود. زیر انبوهی از زخم هایی که نشان نمی دهی.
می پیچم. از واهمه ی نگاه ـت. به خود. که به تاریکی ـست.
کنار خود از یاد می بری. مرا.
بهت زده.
میان خاموشی دیوانه کننده ای که دارم.
دست ـت را دور گردنم می پیچانی.
مادامیکه.
صورتم سیاه شود.
  • بـی ــتــ. اِل

در سر دارد

سر درد دارد

همه از آن همه تکرار ـست
دروغ می گوید
برداشته. دست از تکرار. دیگر.
یک حیوان مصنوعی بی حافظه شده. مثل بقیه ای ک بزرگسالان بودند.
حشره ای در مغزش.
استخوان های داخل جعبه.
باز نکن.
باز نکن.
گوش های ـت را بگیر.
او را می برند.
ندیدی. کجا بودند؟ کجا دیدند؟ تو نبودی. تو اینجا نبودی.
بوی گندـش از خاطرم نیست.
طعم ترس ـش را می مکم هنوز. سرگیجه. ترس های موهومی تکراری. بی هیچ دلیلی. منطقی داشتی قبل از این؟ قبل از بوسیده شدن ـت؟
مرا بردند. نبردند. او مرا برد. تا تنها نمانم.
ترس همه ی صورتم را سفید کرده بود. خشک بود دهانم.
من آنجا نبود. وانمود می کرد. به ترسیدن. تا که ثابت کند. بود خود را. اگر بیتا بود. ترسیده بود. بیتا اینجاست؟ نبود. انگار که هیچوقت بیتایی نبود.

  • بـی ــتــ. اِل

یادم می آورد. و باز تنها. آناتما.

دمادمِ نشستن در زرد تاکسی ها. فلایینگ. به بلندای صدای وینست. فراز همه ی نبودن ها. حجمی تنها از چکه ها. چکه چکه. قایم از آیینه و چشم ها. در آخرین فروغ تاریک نارنجی روز.
  • بـی ــتــ. اِل
ورود امن.
مرا به خاطر نسپار اما.
دیگر نیازی به این کار نیست چون.
و نه اصراری به نسپردنش.- که نیست ترس های ناشی از پی بردن دیگران. دیگر.
پاره می شود همه ی رشته ها.
+بگذارش روی میز. سرطان می گیری.
شاید جز مرگ های انتخابی، بهش فکر کرده باشم. بای دِ وِی. گذاشتن روی میز. بی هیچ منطق و نه حتی رغبتی.
بی هیچ انتخابی. بی شمار از کارهایی که به انجام می رسانم.
بی میلم؟ جوابش را نمی دانم. می بوسمت.
تنها.
  • بـی ــتــ. اِل
مرد.-ولى اونا نمیمرن.-نه؟
نه.
  • بـی ــتــ. اِل